مرد جوانی که سه سال قبل زن معلولی را با انگیزه آزار و اذیت به قتل رسانده بود دیروز در حالی در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری منکر قتل شد که در دادسرا به جرم خود اعتراف کرده بود.
در این پرونده ولی ۳۱ ساله متهم است ۲۳ مرداد سال ۸۸ زن جوانی به نام آرزو را در نسیم شهر به قتل رسانده است. پس از کشف جسد زن جوان کارآگاهان پلیس آگاهی تحقیقات خود را در این رابطه آغاز کرده و در بررسیها دریافتند زن جوان معلول بوده و اقدام به فروش لوازم آرایشی میکرده است.
از سوی دیگر یک ماه قبل از جنایت همسر او به دلیل نامعلومیناپدید شده و آرزو در جستوجوی او بوده است. در حالی که تحقیقات در این رابطه ادامه داشت مأموران رد پای مرد جوانی را در این قتل کشف کرده و او را دستگیر کردند. متهم در بازجوییهای اولیه منکر قتل شد اما در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت: روز حادثه با مقتول در خیابان آشنا شده و وقتی متوجه شدم در جستوجوی همسرش است به او قول دادم کمکش کنم.
وی ادامه داد: زن جوان را به خانهام بردم و در آنجا او را مورد آزار و اذیت قرار دادم. آرزو مرا تهدید کرد که آبرویم را میبرد به همین خاطر مجبور شدم وی را با ضربههای چاقو به قتل رسانده و جسدش را در محلی خلوت رها کنم. با تکمیل تحقیقات در دادسرا پرونده برای محاکمه به شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
۱۴ بهمن ۹۱ متهم به قتل پای میز محاکمه قرار گرفت و پدر مقتول با درخواست قصاص برای قاتل دخترش گفت: آرزو به بیماری صرع نیز دچار بود و خواستار اعدام قاتل او هستم. قضات شعبه ۷۱ دادگاه کیفری با توجه به نبود مادر مقتول در جلسه دادگاه، رسیدگی به این پرونده را به روز دیگری موکول کردند تا مادر مقتول نیز در خواست خود را به عنوان اولیای دم مطرح کند.
روز گذشته دومین جلسه دادگاه برای بررسی اظهارات شهود تشکیل شد. در این جلسه پدر و مادر مقتول حاضر بودند و از دادگاه تقاضای قصاص قاتل فرزند خود را کردند.
همچنین نماینده دادستان نیز برای متهم تقاضای مجازات قانونی کرد. در این جلسه زنی به نام لیلا به عنوان آخرین نفری که مقتول را دیده در جایگاه حاضر شد.
او در اظهاراتش گفت: شب حادثه ساعت ۸ و ۳۰ دقیقه بود که آرزو به خانه من آمد و من از او پذیرایی کردم. او با یک نفر تلفنی صحبت میکرد و من نمیدانستم با چه کسی حرف میزند اما از حرفهایش فهمیدم که کسی که در آن طرف خط با آرزو صحبت میکند از او میخواهد که شناسنامهاش را با خود بیاورد.
کمیکه گذشت آرزو گفت: دیگر باید هرچه زودتر به خانهام برگردم تا پدر و مادرم نگران نشوند. فردا صبح میخواهم به اسلامشهر بروم و شوهرم را پیدا کنم تا طلاقم را بدهد.
بعد از لیلا متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: آن شب مقتول پیش من آمد و ۱۰ دقیقه در خانه من بود اما بعد از آن رفت و من دیگر خبری از او نداشتم. آن شب یکی از دوستانم به نام امیر در خانهام بود. او شاهد است که مقتول از پیش من رفته و من او را نکشتهام.
در ادامه وکیل متهم از دادگاه درخواست کرد که امیر به دادگاه احضار و در این خصوص از او سؤالاتی شود. جلسه دادگاه برای بررسی اظهارات امیر به روز دیگری موکول شد.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.